ریتم آهنگ

آشنایی با جوزف بیویز؛ مجسمه ساز مدرن آلمان (بخش سه)

آشنایی با جوزف بیویز؛ مجسمه ساز مدرن آلمان (بخش سه)

 

در سال 1964، زمانی که بیویز  در وسط اجرای یک اثر در دانشکده فنی آخن بود، دانشجویی ناگهان با مشت به صورت او کوبید که باعث صورت خونین هنرمند شد و رویداد به یکباره پایان یافت. با این حال، زمانی که عکسی از بیویز ، بینی خون آلود و بازوی بلند شده ضارب مانند عکس یک مبارزه ، شروع به پخش شدن کرد. بیویز فرصت را غنیمت شمرد و روایتی قهرمانانه از زندگی خود در قالب یک رزومه داستانی ساخت و بدین ترتیب چرخش کاملاً روزمره وقایع را عملاً به یک شخصیت جدید و تقریباً افسانه ای تبدیل کرد.

 

بیویز  اولین اجرای انفرادی خود را یک سال بعد در Galerie Schmela در درسدن برگزار کرد. How to Explain Pictures to a Dead Hare در 26 نوامبر 1965 افتتاح شد و از آن زمان تاکنون، تعداد بی شماری از علاقه مندان بیویز  به این اثر خاص، قطعه اجرایی امضا شده او توجه کرده اند. بیویز  مانند یک پیشگوی مریض، در ویترین مغازه نشسته بود، با نمد و پاچه چدنی. در حالی که لاشه خرگوش پشمالویی را در آغوش گرفته بود، با دقت مترونومیک، یک سری حرکات تشریفاتی و مبهم انجام داد، گویی که سرنوشت جهان به ریتم های اسرارآمیز این منبر ناقص بستگی دارد. این اثر آنچه را که تا آن زمان شیفتگی روزافزون نسبت به بیویز  توسط دنیای هنر بین‌المللی و عموم مردم داشت، جلب کرد.

دیگر مواد غیر هنری یا یافت شده ای که بیویز  در بسیاری از مجسمه سازی و هنر مفهومی خود استفاده کرد چربی حیوانی بود. بیویز  از این ماده آلی در هر دو حالت مایع و جامد استفاده کرد، پتانسیل ضمنی برای دگردیسی مداوم چربی حاکی از یک ماده معنوی عالی است. بیویز  با ساختن هنر از چیزی که اساساً به خودی خود یک ماده حیاتی است، با مردم در سطوح احشایی و جسمی و روانی صحبت کرد. این امر در آثار مهمی مانند گوشه های چربی (1960) و صندلی چربی (1964) مشهود است.

 

همان‌طور که بیویز  در دهه 1950 با طراحی تک‌نگر کار می‌کرد، در دهه 1960 و اوایل دهه 1970 به طور پیوسته روی دستکاری نمد متمرکز شد و متناوباً از آن به عنوان رسانه مجسمه‌سازی، عایق صدا و استعاره شاعرانه استفاده کرد. آثاری که مظهر این تمرین متنوع هستند عبارتند از نفوذ همگن برای پیانوی بزرگ (1966)، نفوذ همگن برای ویولن سل (1967)، بسته (1969) و لباس نمدی (1970) - اثر دوم به ویژه فاقد عناوین معمولی استادانه و/یا استعاری بیویز  است. . کت و شلوار نمدی صرفاً یک چرخش شبه کیهانی از مغازه‌فروشی‌ها بود، یک کت و شلوار مردانه ساده که با احتیاط با لباس‌های خود هنرمند طراحی شده بود. با پوشیدن کت و شلوار برای اجرای سال 1970، بیویز  متعاقباً ادعا کرد که این کت و شلوار نمادی از "حفاظت از فرد در برابر جهان" است، که کمتر از انزوای اساسی شرایط انسانی نیست.

 

بیویز  که هرگز آکادمیک یا مدیر مطیع نبود، در نهایت از سمت استادی خود در Kunstakademie (1972) اخراج شد، در واقع تا حدی به دلیل عملکرد غیرمتعارف او در پذیرش هر کسی در کلاس درس خود بود. بیویز هرگز باور نمی کرد که تقریباً هر کسی می تواند صرفاً با حضور در مدرسه هنر واجد شرایط باشد. در عوض، بیویز  به سادگی اظهار داشت که هرکسی که مایل به حضور در مدرسه هنر است باید بدون توجه به استعداد طبیعی، حق این کار را داشته باشد.

 

اجراهای هنری بیویز  در طول دهه 1970 بیش از پیش پیچیده تر شد. در حالی که همچنان به استفاده از کالاهای استاندارد خود از نمد، حیوانات و مواد ارگانیک ادامه می داد، آنها را با عناصر جدیدی تکمیل کرد تا معانی نمادین جدیدی را ارائه دهد، نه کمتر برای القای نام تجاری خاص خود از "هنر مفهومی" با نحو بصری جدید. بیویز  برای اجرای خود در سال 1974 به نام «آمریکا را دوست دارم» و «آمریکا مرا دوست دارد» به شهر نیویورک سفر کرد تا یک دوره سه روزه در گالری رنه بلاک داشته باشد. بیویز  خود را در این فضا محبوس کرد، زیرا قبلاً آن را با اشیاء مختلف پر کرده بود، مانند نی، مثلث، پتوی نمدی (که خود را در آن می پیچید) و کایوت وحشی. تعمیم این مونتاژ مفهومی به دنیای روزمره با اصرار هنرمند برای رفت و آمد روزانه به گالری با آمبولانس پرده‌دار و انتقال او با برانکارد بین آمبولانس و گالری (یا محل اقامت موقتش) پیشنهاد شد تا او نه پا به خاک آمریکا می گذاشت و نه مستقیماً به شهر نگاه می کرد.

 

سالهای بعد و مرگ

در اواخر عمر، بیویز  بسیاری از سازمان های سیاسی - به ویژه پس از اخراج در سال 1972 از استادی خود - مانند دانشگاه بین المللی آزاد برای خلاقیت و تحقیقات بین رشته ای (1974) و حزب سبز آلمان (1980) را تأسیس کرد. خود هنر بیویز  نیز به تدریج سیاسی‌تر شد، و در عین حال همچنان از مفهوم «مجسمه اجتماعی» آگاه می‌شد، که بر اساس آن پیام ضمنی هر یک از کارهای او این بود که خود جامعه باید به عنوان «اثر هنری واقعی» درک شود. " این ایده‌آل همه‌جانبه و بحث‌برانگیز شاید به بهترین وجه در 7000 اوکس (1982-1987) هنرمند، اثری از هنر زمین، شهرنشینی و محیط‌زیستی همه در یک منعکس شود.

 

پس از یک بیماری طولانی، بیویز  در 23 ژانویه 1986 در دوسلدورف، نه چندان دور از محل تولد خود، تسلیم نارسایی قلبی شد. درختان 7000 اوکس پس از مرگ بیویز  توسط دیگران کاشته می‌شدند، بنابراین حاکی از ادامه حضور هنرمند پس از اینکه سومای خودش در قلمرو نامرئی قرار گرفت. بیویز ، تا به امروز، یکی از معدود هنرمندانی است که زندگی و کارش پیوسته جرقه بحث و احساس رمز و راز در مورد اینکه چه چیزی ولایت مشروع هنر را تشکیل می دهد، و چه چیزی ممکن است محدودیت های واقعی بیان انسان را تشکیل دهد، باقی مانده است.

 

میراث جوزف بیویز

پافشاری بیویز  بر ماهیت اساساً دموکراتیک خلاقیت انسان نشان می‌دهد که هر فرد کاملاً متفکر و احساسی، بنا به تعریف، یک هنرمند است، از زمان مرگش در سال 1986 میراثی بسیار تأثیرگذار و خلاقانه از خود به جای گذاشته است. از اوایل دهه 1960، او در نهایت نقش بزرگتری در اعتبار بخشیدن به این مفهوم ایفا کرد که از اواسط دهه 1990 به طور فزاینده ای محبوب شد، که هنر باید با محو کردن مرزهای بین عملکرد خود به دغدغه های اجتماعی، سیاسی و مرتبط بپردازد. به عنوان یک رشته حرفه ای و واقعیت روزمره. این ملاقات استودیو و خیابان، همانطور که بود، از اتفاقات Fluxus به هنر بوم‌شناختی گذشته نزدیکتر، و همچنین شیفتگی نسل کنونی به عناصر شانس، برخورد تصادفی بین یک هنرمند و مخاطبانش منجر می‌شود. مشارکت مخاطب در تکمیل اثر هنری در طول زمان، ادغام مواد روزمره در اینستالیشن ها و اتفاقات تعاملی، و غیره - در واقع بسیاری از مواردی که از اواخر دهه 1990 تحت عنوان "زیبایی شناسی رابطه" قرار گرفته است. (نگاه کنید به کتابی با همین نام توسط متصدی و نظریه پرداز هنری فرانسوی نیکلاس بوریو). بیویز  همچنین تأثیر ماندگاری بر هنر محیطی گذاشته است، مانند مورد رابرت اسمیتسون، از دهه 1960 تا به امروز.

 

اگرچه جنبش Fluxus در دهه 1960 به طور رسمی توسط بیویز  پایه‌گذاری نشد، اما تا حد زیادی میراث ماندگار خود را مدیون عملکرد و نمونه‌های شناخته شده او است. این امر به‌ویژه در مورد زیبایی‌شناسی مجسمه‌سازی اجتماعی بیویز ، که پتانسیل هنر را برای دگرگونی زندگی ناظر فردی، و همچنین شرایط اجتماعی فرهنگ بزرگ‌تر او، مطرح می‌کند، صادق است. بیویز معتقد بود که اگر به‌طور پیش‌فرض، یک هنرمند بود، ممکن است در همه جا، یا در هر زمینه‌ای که در آن قرار می‌گیرد، هنرمند باشد - استودیوی هنری مناسب، کلاس درس، و «خیابان» که شرایط به همان اندازه برای خلاقیت فراهم می‌کند. تجربه.

 

 

“تمامی محتوا مندرج در سایت متعلق به رسانه ریتم آهنگ می باشد و هرگونه کپی برداری با ذکر منبع بلامانع است.”